qبزن بزن جانانه....

هنوز از محل توقف زياد دور نشده بوديم كه صداي يكي از نيروها را شنيديم. نيرويي كه از ستون جا مانده بود و مي رفت تا با فرياد خود، باعث هوشياري كمينها و در نتيجه آمادگي خط اصلي دشمن شود. «او» به شهيد كلهر مأموريت داد كه به سراغ اين نيرو برود و وي را به ستون ملحق كند.

 نيرويي كه چنين اشتباهي را مرتكب شده بود، از نيروهاي كم سن و سال گردان بود. وقتي «او» متوجه شد كه جوان به خاطر عدم تجربه و نداشتن آگاهي اقدام به اين كار كرده است، در نهايت خونسردي با وي رفتار كرد، طوري كه ترس جوان از بين رفت و از جمله افرادي شد كه در شرايط سخت عمليات، تا آخرين لحظه ايستادگي كرد و همپاي ديگران جنگيد.

«او» علي رغم جديت در هنگام عمليات ، در مواقع عادي بسيار شوخ طبع بود و از فرصتهاي مناسب ، براي خنداندن بچه ها استفاده مي كرد. وقتي بچه ها اصرار مي كردند، «او» شعر معروفش را مي خواند:

منم مهدي خندان              پسر امام قلي خان .

برادر «جعفري» كه يكي از بچه هاي بسيج مسجد ما است ، مي گفت:

ـ قبل از شروع عمليات والفجر4 ، در حال وضو گرفتن بودم كه «او» گفت: «ظاهراً امشب يك دعواي حسابي داريم. يك بزن بزن جانانه!» پرسيدم: «با كي؟!» «او» نگاهي به قله 1904 انداخت و گفت : «آن بالا .» و ما تازه متوجه شديم كه خبر از عمليات مي دهد.

جعفري مي گفت:

ـ در شب عمليات ، «او» در سر ستون حركت مي كرد و يال مشرف به كله قندي را بالا مي كشيد. اما در ابتداي راه، دشمن متوجه حضور ما شد و منطقه را زير آتش سنگين قرار داد. حجم آتش به حدي بود كه تقريباً امكان حركت براي ستون وجود نداشت. تعدادي از نيروها مجروح شده، عده اي نيز به شهادت رسيدند و گردان ، در پشت ميدان مين زمينگير شد. تا اينكه ناگهان «او» از جا بلند شد و در ميان آتش دشمن و با فرياد «ان تنصرو الله ينصروكم.. » به طرف ميدان مين دويد.

«او» با سرعتي عجيب، مينهاي والمري را به وسيله دست بر مي داشت و راه را براي حركت ستون آماده مي كرد. با اين عمل، خروش و همهمه وصف ناپذيري در ميان نيروها افتاد و همه نوك قله 1904 را نشانه گرفتند و به سمت آن ، به پيش تاختند. در ظرف مدت كوتاهي، تمامي ميادين مين خنثي شد، اما آخرين سيم خاردار حلقه اي ، راه را بر اين فرمانده دلاور بست. هنگامي كه «او» سيم خاردار را با دستانش باز مي كرد، هدف گلوله خصم قرار گرفت و پيكر پاكش بر روي همان سيم خاردار از حركت باز ايستاد. حجم آتش دشمن، صعب العبور بودن منطقه و نزديكي به خط دشمن باعث شد كه پيكر پاك «او» در همان نقطه باقي بماند.

اكنون ، منطقه عمومي پنجوين ، دشت شيلر ، ارتفاعات كاني مانگا و ارتفاع 1904  امانتي سنگين را به دوش دارند و «او» كسي نيست جز شهيد «مهدي خندان» ، فرمانده گردان مقداد و معاونت تيپ لشگر 27 حضرت محمد رسول الله (ص) .