qسيرت شهيدان(گمشده در حور)

«يك شب كه براي جمع آوري اطلاعات به شناسايي رفته بوديم ، سه روز لا به لاي نيزارهاي جزيره مجنون گم شديم و نمي دانستيم كدام طرف ايراني ها هستند و كدام طرف عراقي ها . آب و غذاي كافي هم نداشتيم. روزها مي خوابيديم و شب ها حركت مي كرديم . در آبي كه تا شكممان عمق داشت، به طور خميده دراز مي كشيديم.

 تا خوابمان مي برد و سرمان زير آب مي رفت، فوري بيدار مي شديم. روز سوم به خاكريز هايي رسيديم. فوري داخل يكي از سنگرها پنهان و آماده شليك شديم. با شنيدن كلمات ايراني ، از سنگر بيرون آمده و با خوشحالي خودمان را معرفي كرديم. بچه ها از ديدن ما بسيار شادمان شده و گوسفندي را براي ما سر بريدند!»